نوجوان توانمند لازمه‌ی جامعه‌ی سالم 

مرجع: در تهیه‌ی این مطلب از چند منبع استفاده شده و هر کدام از منابع در متن پیوست شده‌اند.

تاریخ انتشار: ۲۴ تیر ۱۴۰۰

مدت مطالعه: حدود ۱۰ دقیقه

نوجوانی (youth) طبق تعریف سازمان ملل به دوران انتقال از کودکی به بزرگ‌سالی گفته می‌شود. وجه مشخص کودکی، وابستگی به بزرگ‌سالان و مهم‌ترین تمایز آن با بزرگ‌سالی استقلال است. طبق تعریف سازمان ملل افراد از ۱۵ تا ۲۴ سالگی، به مرور از وابستگی دوران کودکی فاصله می‌گیرند و به استقلال بزرگ‌سالی نزدیک می‌شوند؛ در این دوران تحصیلات خود را تکمیل می‌کنند، یا از راه‌های دیگری جز تحصیل در دانشگاه مهارت‌های مورد نیاز برای یافتن شغل مورد علاقه‌شان را به دست می‌آورند و اولین شغل‌شان را پیدا می‌کنند.

به گزارش صندوق کودکان ملل متحد (یونیسف) در حال حاضر جمعیت ۱۵ تا ۲۴ ساله‌های جهان حدود یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون است و تقریباً ۹۰ درصد آن‌ها در کشورهای کم‌درآمد یا کشورهایی با درآمد متوسط زندگی می‌کنند. نرخ جهانی بیکاری این گروه ۱۳ درصد است؛ سه‌برابر بیش از بزرگ‌سالان، و بخش قابل توجهی از آن‌ها به دلایل مختلف، از جمله فرار از جنگ و درگیری، معلولیت و سیستم آموزشی نامناسب، مهارت‌های لازم برای اشتغال و مشارکت اجتماعی را به دست نمی‌آورند. یونیسف گزارش می‌کند مهم‌ترین چالش پیش روی ۱۵ تا ۲۴ ساله‌ها فقدان موقعیت‌ها و نظام آموزش و پرورش مناسبی است که نوجوانان را برای ورود به دنیای بزرگ‌سالی آماده و به آن‌ها کمک کند پیش از ورود به زندگی مستقل مهارت‌های زندگی را تمرین کنند.

توانمندسازی نوجوانان به چه معناست؟ منبع

نظریه‌های مرتبط به توانمندسازی روی مشارکت فعال و معطوف به تغییر، افزایش قدرت کنترل از طریق تصمیم‌گیری مشارکتی و ایجاد فرصت‌هایی برای یادگیری و تمرین عملی و کسب انواع مهارت‌های مورد نیاز برای ورود به دنیای بزرگ‌سالی تأکید دارند و پیشنهاد می‌دهند نوجوانان را در فعالیت‌هایی که برای خود آن‌ها معنادار و برای جامعه مفید است مشارکت دهید؛ فعالیت‌هایی که اهداف آن‌ها را خودشان تعیین کنند، نوع و حد و مرز آن‌ها را خودشان تعریف کنند، مسئولیت بخش‌های مختلف آن را خودشان بر عهده بگیرند و در جریان پیاده کردن آن فعالیت اعتماد به نفس لازم برای به ثمر رساندن کارهای اثربخش اجتماعی و تبدیل شدن به بزرگ‌سالی سالم را به دست آورند.

تفاوت ظریفی میان آموزش و رشد نوجوانان (youth development) با توانمندسازی نوجوانان (youth empowerment) وجود دارد. رشد نوجوان روی توسعه‌ی مهارت‌های فردی متمرکز است، در حالی که تمرکز توانمندسازی روی خلق جامعه‌ای بهتر و سالم‌تر و تغییرات اجتماعی از طریق تکیه بر رشد ظرفیت‌ها و توانایی‌های فردی است. می‌شود گفت توانمندسازی چتری بر فراز آموزش و رشد مهارت‌های فردی است و از این زاویه بر این دست مهارت‌ها نگاه می‌کند که از آن‌ها برای ایجاد جامعه‌ای بهتر بهره بگیرد.

چرا توانمندسازی نوجوانان مهم است؟

پژوهش‌ها نشان می‌دهند هرچه نوجوانان باتجربه‌تر و برای بر عهده گرفتن مسئولیت‌های بزرگ‌سالی آماده‌تر باشند، جامعه‌ای سالم‌تر می‌سازند. مثلاً تجربه‌ی توانمندسازی نوجوانان در هندوستان نشان داده که هرچه نوجوانان مهارت‌های بیشتری به دست بیاورند، شاخص‌های زندگی باکیفیت دسترسی‌پذیرتر و تحقق استانداردهای اولیه‌ی زندگی امکان‌پذیرتر است.

کنترل و کاهش فقر یکی دیگر از نتایج توانمندسازی نوجوانان است و در هندوستان با افزایش قابلیت اشتغال، تولید ناخالص داخلی در این کشور را بالا برده است.

کاهش جرم هم از پیامدهای توانمندسازی نوجوانان است. نوجوانانی که از امکان تقویت مهارت‌های فردی و اجتماعی برخوردارند، انرژی‌شان را صرف فعالیت‌های هدف‌مند می‌کنند، شناخت بهتری از خودشان به دست می‌آورند و در سایه‌ی حمایت بزرگتر‌ها، راه‌های مثبتی برای تخلیه‌ی هیجان نوجوانی پیدا می‌کنند. مشارکت اجتماعی، قدم برداشتن در مسیر سازندگی، تحقق برابری اجتماعی و احساس تعلق خاطر نسبت به جامعه، مانعی مهم در برابر اقدام‌های ضداجتماعی و یک لایه‌ی محافظتی پیرامون زندگی نوجوانان به حساب می‌آیند. 

توانمندسازی چه زمینه‌هایی را شامل می‌شود؟

سلامت روان، مشارکت اجتماعی، مشارکت سازمانی و حرفه‌ای، مشارکت اقتصادی و مشارکت فرهنگی سویه‌های مختلف توانمندسازی نوجوانان است. به عبارتی، وظیفه‌ی بزرگ‌سالان این است که با فراهم کردن موقعیت‌های مناسب و حمایت‌های لازم به نوجوانان کمک کنند تعریف دقیقی از سلامت روان به دست آورند، مهارت‌های خودمراقبتی و تاب‌آوری را بیاموزند و تمرین کنند و بدانند که در برابر فشارهای پیرامونی چه‌طور می‌توانند سلامت روان خودشان را تضمین کنند. 

وظیفه‌ی دیگر بزرگ‌سالان فراهم کردن فرصت‌هایی برای تمرین مشارکت مؤثر اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است و پشتیبانی از آن‌ها برای هدف‌گذاری مناسب و قدم برداشتن به سوی هدف است.

ترغیب تجربه‌گرایی و نترسیدن از شکست

یک نیاز مهم در دوران نوجوانی بهره‌مندی از حضور بزرگ‌سالانی است که چراغ به دست می‌گیرند و مسیر تجربه‌‌های نو و ای‌بسا به ظاهر عجیب و منجر به شکست را روشن می‌کنند؛ بزرگ‌سالانی که به مهارت پشتیبانیِ اصیل آراسته‌اند. منظور از پشتیبانی اصیلْ حمایت بدون کنترل و اعمال قدرت زیرکانه است. یک بزرگ‌سال حمایت‌گر به جای نشان دادن راه حل یا مسیر «درست» به نوجوان اجازه می‌دهد خودش راهش را پیدا کند. در این مسیر تنها کاری که می‌کند پیشنهاد دادن است و معرفی منابعی که به نوجوان کمک می‌کند راه‌ها و مسیرهای آزموده شده را دوباره طی نکند. پیشنهاد دادن بدون باج‌گیری عاطفی و بدون ایجاد احساس گناه. حمایت‌گری بی قید و شرط به این معناست که تصمیم درباره‌ی به کار بستن پیشنهادها، استفاده از منابع یا انتخاب از میان منابع به‌کل بر عهده‌ی نوجوان است و او بابت انتخاب‌هایش سرزنش نمی‌شود. یک حمایت‌گر واقعی در صورت شکستِ نوجوان یا اختلاف نظر با او در انتخاب مسیر و راه حل، پشتیبانی‌اش را از او دریغ نمی‌کند. 

ویژگی دیگر پشتیبانیِ اصیل کمک به بازنگری و بازاندیشی است. شما به عنوان مربی و حامی نوجوان وظیفه دارید به او کمک کنید مسیری که طی کرده را -فارغ از نتیجه‌ای که حاصل شده- مرور کند، نقاط ضعف و قوت را پیدا کند و به این سؤال مهم جواب دهد که اگر یک بار دیگر بخواهد چیز مشابهی را تجربه کند، چه کارهایی را تکرار می‌کند و کدام کارها را انجام نخواهد داد؟ جواب دادن به این سؤال چندان ساده نیست و به مرور قدم به قدم اقدام‌ها و مستند کردن آن‌ها نیاز دارد. 

مانع بزرگ: مقاومت بزرگ‌سالان در برابر تغییر وضع موجود

تمایل نداشتن به تغییر در وضع موجود و  شنیدن صداهای نو و ایده‌های جدید -به‌ویژه در فضاهای آموزشی و حرفه‌ای- یکی از بزرگ‌ترین نقاط ضعف بزرگ‌سالان و مانعی پابرجا و عبورناپذیر برای توانمند شدن نیروهای تازه‌نفس است. مهم‌ترین وظیفه‌ی ما بزرگ‌سالان در مواجهه با جوانان و نوجوانان باز بودن به شنیدن صدای آن‌ها، فهمیدن نظرها و ایده‌های آن‌ها و باز کردن فضا برای تغییر پایین به بالاست. 

البته فقط میدان دادن به نوجوانان و به رسمیت شناختن حضور و صدایشان کافی نیست، تأیید کردن نقاط قوت و نظرهای مثبت و سازنده‌ی آن‌ها برای ایجاد تغییر به همان اندازه مهم است. یک ایده‌ی رایج در محیط‌های جدی این است که اگر از کسی تعریف و به قابلیت‌های او اشاره کنیم، کنترل فضا از دست‌مان خارج می‌شود و جایگاه‌مان به عنوان مدیر و مسئول زیر سؤال می‌رود. البته که دیدگاهی سراسر غلط و بیشتر از سر ترس و فقدان مهارت‌های راهبری است.

چشم‌پوشی از امتیازهای بزرگ‌سالی و تمرین فروتنی

کنترل داشتن روی امور و اطمینان از انجام کارها و مسئولیت‌ها به بهترین شکل ممکن -البته بهترین شکل آزموده شده توسط خودمان- از امتیازهای بزرگ‌سالی است. بزرگ‌سالان در عین حال که مسئولیت‌های مهمی بر دوش دارند و در محیط‌های مختلف باید بابت این مسئولیت‌ها پاسخ‌گو باشند، از قدرت تصمیم‌گیری برخوردارند؛ قدرتی که رابطه‌ی مستقیم با اعتماد به نفس و احساس رضایت از خود دارد. 

چشم‌پوشی از این امتیاز برای اغلب آدم‌ها کار ساده‌ای نیست و واگذاری این امتیاز به دیگران اغلب روند معمول کارها را تغییر می‌دهد و در کلام «دردسر» تولید می‌کند؛ به‌ویژه اگر پای افراد کم‌تجربه در میان باشد. 

این کار به ظاهر پر دردسر در بلندمدت سودمند است و باعث می‌شود نوجوانِ بی‌تجربه به یک نیروی ماهر و باتجربه تبدیل شود و با بر عهده گرفتن بخشی از کار، از مسئولیت بزرگ‌سال کم کند.

برای این کار باید مهارت فروتنی‌تان را تقویت کنید و از برج عاج بزرگ‌سالی پایین بیایید، از این دیدگاه قالبی که جوانی را مترادف خامی و تجربه را بالاتر از ابتکار و خلاقیت می‌داند فاصله بگیرید و خودتان، هم قدم با نوجوانان، تجربه‌گرایی را از نو تجربه کنید.