پرورش مهارت خودکنترلی در کودکان

مرجع: Edutopia

نویسندگان: Donna Wilson and Marcus Conyers

تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۹۷

مدت مطالعه: حدود ۹ دقیقه

پنج سال اول زندگی دوران مهمی در تکامل مغز است، اما روند تکامل در بخش‌هایی از مغز آهسته‌تر است. قشر پیش‌پیشانی (Prefrontal Cortex) در مغز انسان یکی از همین بخش‌ها است که آهسته‌تر تکامل می‌یابد. این قشر پایگاه اصلی کارکردهای اجرایی (Executive Function) است و دقیقاً به همین دلیل است که بچه‌ها در کنترل عاطفی و تنظیم واکنش‌‌هایشان به محرک‌ها مهارت ندارند. کارکردهای اجرایی با توانمندی‌هایی مثل تمیز دادن میان افکار متناقض، تشخیص خوب و بد، بهتر و بهترین، تشابه و تفاوت، پیامدهای رفتارها، فعالیت کردن برای رسیدن به یک هدف مشخص، پیش‌بینی نتایج، انتظار واقع‌بینانه و کنترل اجتماعی ارتباط دارد.

با وجود این‌که این بخش از مغز آهسته‌تر تکامل پیدا می‌کند، می‌توان وجوهی از کارکردهای اجرایی مانند توانایی تمرکز و توجه، حافظه‌ی فعال و خودکنترلی را از طریق آموزش، حمایت و تمرین در کودکان تقویت کرد. حالا چرا والدین و آموزش‌گرانی که با کودکان سر و کار دارند باید به بچه‌ها در تقویت این بخش از مغز کمک کنند؟ پژوهش‌های بلندمدتِ کودکی تا بزرگسالی نشان می‌دهند کودکانی که مهارت خودکنترلی در آن‌ها پیشرفته‌تر است، نسبت به کودکانی که مهارت کمتری در خودکنترلی و کنترل رفتارهای فردی دارند، در دوران مدرسه شاگردان موفق‌تری هستند و احتمال پرهیز از رفتارهای پرخطر در دوران بزرگسالی در آن‌ها بیشتر است.

نقشی که والدین و مربیان و دیگر بزرگ‌سالانی که با بچه‌ها در ارتباط هستند می‌توانند ایفا کنند، فراهم کردن موقعیت‌هایی برای تمرین مهارت‌های مورد نیاز برای خودکنترلی است. آن‌ها باید این پیام را به کودک بدهند که تو می‌توانی یک شنونده‌ی خوب باشی، نسبت به پیرامون خود دقیق‌تر باشی، توجه و تمرکز کنی، در یاد گرفتن چیزهای تازه پافشاری کنی، استمرار داشته باشی و ثابت‌قدم باشی، و با همسالانی که این ویژگی‌ها را دارند، ارتباط سازنده و مثبت برقرار کنی.

واقعیت این است که این مفاهیم پیچیده هستند و انتقال آن‌ها به کودکی که هنوز دایره‌ی واژگانش اندک است و برای تجزیه و تحلیل مفاهیم پیچیده آماده نیست، چندان ساده به نظر نمی‌رسد. با استفاده از این راه‌کارها می‌توانید به بچه‌ها کمک کنید توانایی خودکنترلی را تقویت کنند.

درباره‌ی رفتارهای مهم و اثرگذار ساده و روشن صحبت کنید. قوانین و قول‌وقرارهایی که تعیین می‌کنید و انتظاراتی که از بچه‌ها دارید، تا آن‌جا که ممکن است ساده و به‌دور از پیچیدگی باشند. بچه‌ها را در جریان این قول‌ها، قوانین، برنامه‌ها و انتظاراتی که از آن‌ها دارید، قرار دهید و در وقت مناسب هر کدام را یادآوری کنید. توقع نداشته باشید بچه‌ها همه‌ی قوانین و قول‌وقرارها را به خاطر داشته باشند، یادآوری کردن به بچه‌ها وظیفه‌ي شما است. مثلاً پیش از شروع کتاب‌خوانی بگویید: «وقتی کتاب می‌خونیم باید سکوت کنیم و حواس‌مون به قصه و اتفاق‌هایی که داره می‌افته باشه»، یا موقع شروع بازی‌های جمعی یادآوری کنید: «حالا وقت گوش دادنه و این‌که ببینیم مربی چی می‌گه و می‌خواد چه کار کنیم»، یا هنگام غذا ریختن برای پرنده‌ها بگویید: «کمک کردن به دیگران، باعث می‌شه هم خودمون خوش‌حال بشیم، هم اون‌ها». 

روال (روتین) تعیین کنید. بچه‌های کوچک‌تر درک دقیقی از زمان ندارند و اغلب تا پیش از ورود به مدرسه نمی‌توانند ساعت را بخوانند، اما به روال یک برنامه‌ی منظم عادت می‌کنند. مثلاً می‌توانند تشخیص دهند که همیشه بعد از داستان‌خوانی، توپ‌بازی است و همین روال، اغلب به آن‌ها کمک می‌کند حین داستان‌خوانی آرام‌تر باشند چون می‌دانند بعد از آن یک فعالیت هیجان‌انگیز در انتظارشان است. 

برای فعالیت‌های مفرح حرکتی زمان بگذارید. بازه‌ی توجه در بچه‌ها بسیار کمتر از بزرگسالان است. نمی‌توان از یک کودک سه ساله توقع داشت یک ساعت به‌طور مستمر به داستان‌خوانی یا نمایش توجه کند. بنابراین به همان اندازه که برای فعالیت‌های آموزشی که به سکوت و دقت نیاز دارند، وقت می‌گذارید، به فرصت‌هایی برای بازی فردی و فعالیت‌های آموزشی همراه با تحرک و هیجان اهمیت دهید و وقت بگذارید.

علایق کودک را با فعالیت‌های آموزشی ترکیب کنید. توجه و تمرکز بر درس‌ها و تکالیف یکی از کارکردهای اجرایی ضروری برای موفقیت در مدرسه و دوران تحصیل است. در دوران نوزادی، توجه کودک به سوی محرک‌های برجسته‌تر جلب می‌شود. در جریان طبیعی رشد، به تدریج نوزادان بیشتر بر محرک‌هایی تمرکز می کنند که مورد تأکید والدین و دیگر بزرگسالان است. در دوران نوپایی تا پیش از ورود به مدرسه، کودکان به فعالیت‌هایی توجه می‌کنند که از آن‌ها لذت می‌برند. کارهایی مثل بازی با لگو، نقاشی یا بالا رفتن از پله‌های سرسره و لیز خوردن از روی آن. این توجه چنان عمیق است که گویی در حال حل مهم‌ترین مسأله علمی جهان هستند. چالش این‌جا است که فعالیت‌های آموزشی و مهارتی دیگر را به نحوی پیاده کنیم  که به همان میزان توجه کودک را جلب و او را درگیر کند. می‌توان فعالیت و بازی محبوب را با دیگر فعالیت‌ها ترکیب کرد، مثلاً کتاب‌خوانی همراه با اجرا و ایفای نقش‌ شخصیت‌های داستان یا ترکیب رقص و حرکت با آموزش شمارش و حروف الفبا.

بازی همراه با خودکنترلی. بازی‌های کامپیوتری و کارت‌بازی‌هایی که بر تقویت حافظه تمرکز دارند باعث تقویت حافظه فعال کودک می‌شوند. اما بازی‌هایی مثل استُپ‌هوایی، استُپ‌رقص و صندلی‌بازی که تحرک‌شان بیشتر است و به کودک فرصت می‌دهد بدن، حرکات دست و پا، صدا یا ذهنش را کنترل کند، نقش مهمی در تقویت مهارت خودکنترلی دارند. می‌توان با آرام یا تند کردن ریتم فعالیت‌ها، مثل تند و کند کردن ضرب‌آهنگ موسیقی در بازی استُپ‌رقص، در عین حال که خودکنترلی را تمرین می‌کنیم، لحظاتی مفرح و سرگرم‌کننده برای بچه‌ها فراهم کنیم.

کمک به دیگری و در نظر گرفتن نفع جمعی را تشویق کنید. یکی دیگر از راه‌های تقویت خودکنترلی، یادگیری این مهارت است که در انجام هر کاری احساسات و نفع دیگران را هم در نظر بگیریم. با این کار بچه‌ها به شکل مؤثر و مثبتی با هم‌سالان‌شان تعامل می‌کنند. یکی از راه‌های تشویق بچه‌ها این است که در موقعیت‌های مختلف از آن‌ها بخواهیم احساسات دیگران را در نظر بگیرند و حین انجام کارها سعی کنند نفعی به دیگران برسانند. راه‌کار دیگر انجام فعالیت‌های مشابه توسط والدین یا آموزش‌گران و گفت‌وگو درباره‌ی آن‌ها با بچه‌ها است. در این گفت‌وگوها بر این تأکید کنید که وقتی به دیگران کمک می‌کنیم، هم آن‌ها احساس خوبی دارند، هم خودمان. در جریان انجام فعالیت‌هایی که با در نظر گرفتن خیر جمعی انجام می‌شود، یکی از مهم‌ترین محرک‌ها پاداش و نفع فردی است. وقتی کودک ببیند کمک به دیگری، پاداشی درونی برای خودش هم دارد، تمایل بیشتری به انجام آن کار خواهد داشت.

به احساسات منفی کودک توجه کنید و آن را به رسمیت بشناسید. وقتی کودک با احساسات منفی درگیر است، مثلاً ناراحت یا عصبانی است، توجه مثبت از سوی والدین باعث می‌شود کودک به تدریج بفهمد می‌تواند مسئولیت احساسات خود را به عهده بگیرد.

وقتی کودک ناراحت یا عصبانی است، با او درباره‌‌ی این‌که چه احساسی دارد حرف بزنید. این کار نقطه‌ی مقابل انکار احساس منفی و گفت جمله‌هایی مثل «نه تو عصبانی نیستی» یا «تو بچه خوبی هستی و کسی رو نمی‌زنی» است. در این گفت‌وگوها به دنبال پیدا کردن راه‌هایی باشید که به بچه کمک می‌کند بدون صدمه زدن به دیگران با احساسات منفی خود روبه‌رو شود.