راه‌هایی برای بازیافتن امید در دل تاریکی؛ باید با کفش‌های یک دانشمند قدم برداریم

مرجع: Greater Good Magazine
تاریخ انتشار: ۲۰ شهریور ۱۴۰۴
نویسنده: ملیسا دی‌ویت

جمیل زکی (Jamil Zaki)، روان‌شناس و دانشیار روان‌شناسی در دانشکده‌ی علوم انسانی و مدیر پژوهشکده‌ی عصب‌شناسیِ اجتماعی دانشگاه استنفورد، سال‌ها در زمینه‌ی همدلی تحقیق کرده بود. اما ناگهان با یک تضاد اساسی میان احساسات شخصی و نتایج پژوهش‌های علمی‌اش مواجه شد.

در روزهای اوج همه‌گیری کرونا، زکی، با شور و انرژی از یافته‌های مثبت خود سخن می‌گفت؛ اینکه انسان‌ها به‌طور کلی مهربان، سخاوتمند و روشن‌فکرند ــ ویژگی‌هایی که جهان در آن دوران به‌شدت به شنیدن‌شان نیاز داشت. 

اما شب‌ها، زمانی که بی‌وقفه در شبکه‌های اجتماعی می‌چرخید، در هجوم اخبار بد غرق می‌شد و ذهنش در چرخه‌ای از افکار منفی گیر می‌کرد. زکی خیلی زود متوجه این تناقض شد و پرسشی بزرگ پیش رویش قرار گرفت: اگر پژوهشگری که زندگی‌اش را صرف مطالعه‌ی ارزش‌های انسانی کرده، ایمانش  به انسانیت را از دست بدهد، دیگر چه کسی امیدوار می‌ماند؟

——————-

چطور در اوج دلسردی و بدبینی، در اعماق سیاه‌چاله‌ی ناامیدی، امید را پیدا کنیم؟ این پرسش به نقطه‌ی عزیمت او در سفری بدل شد که به نوشتن یک کتاب تازه انجامید: «امید برای بدبین‌ها: حقایقی شگفت‌انگیز از نیک‌سرشتی انسان» (Hope for Cynics: The Surprising Science of Human Goodness). این کتاب پیامدهای بدبینی را بررسی می‌کند و توضیح می‌دهد چگونه می‌توان بدون ساده‌لوحی بر ناامیدی و بدبینی غلبه کرد. افزون بر این، نویسنده در این کتاب، روش‌هایی ساده اما اثربخش برای پیشگیری از غلبه‌ی افکار بدبینانه بر ذهن ارائه می‌دهد.

بدبینی؛ راهبردی بازنده

زکی در این کتاب بدبینی را این‌طور تعریف می‌کند: داشتن این تصور که مردم معمولا خودخواه، حریص و فریبکار هستند. به باور او این تصور در حقیقت ساده لوحانه‌تر از آن‌چیزی‌ است که فکر می‌کنیم. البته که اتفاقات بد رخ می‌دهد، اما برداشت‌های بدبینانه با واقعیت همخوانی ندارند. به گفته‌ی او، بدبینی هم به فرد آسیب می‌زند و هم به جامعه.

پژوهش‌ها نشان داده‌اند که افراد بدبین معمولاً درآمد کمتری دارند، بیشتر دچار افسردگی می‌شوند، الکل بیشتری مصرف می‌کنند و متأسفانه، احتمال مرگ زودهنگام در میان آن‌ها بیشتر از کسانی است که بدبین نیستند. همچنین کمتر در کنش‌های جمعی مثل اعتراض‌ها، امضا کردن طومارها یا حتی رأی دادن مشارکت می‌کنند.

زکی می‌نویسد: «بدبین‌ها با اعتماد نکردن، هرگز نمی‌بازند؛ اما هیچ‌وقت هم برنده نمی‌شوند. اعتماد نکردن شبیه این است که در بازی پوکر همیشه پیش از شروعِ دست، کارت‌ها را زمین بگذاری. بدبینی از ما در برابر خطرات محافظت می‌کند، اما همزمان فرصت‌های همکاری، عشق و زندگی جمعی را از ما می‌گیرد؛ چیزهایی که همه‌شان به اعتماد نیاز دارند. گرچه به‌یادآوردن کسانی که به ما آسیب زده‌اند، همیشه  آزاردهنده است، اما چیزی که سخت‌تر است، تصور دوستان یا رابطه‌هایی است که می‌توانستیم داشته باشیم، اگر در گذشته کمی مهربان‌تر و پذیراتر بودیم.»

حمله‌ی کوسه‌های خیالی

زکی در جریان پژوهش‌هایش در استنفورد آثار و پیامدهای بدبینی را از نزدیک دیده بود. سال ۲۰۲۲، او و همکارانش در آزمایشگاه از هزاران دانشجوی کارشناسی استنفورد نظرسنجی کردند و از آن‌ها پرسیدند چقدر به همکلاسی‌هایشان اهمیت می‌دهند؟، آیا از کمک کردن به دیگران لذت می‌برند؟ و آیا تمایل دارند با دانشجویانی که نمی‌شناسند ارتباط برقرار کنند یا نه؟

پژوهشگران همچنین از دانشجویان درباره‌ی تصورشان از «یک دانشجوی معمولی استنفورد» پرسیدند. یافته‌های او که در کتاب امید برای بدبین‌ها منتشر شده‌اند، شگفت‌انگیزند.

زکی می‌نویسد: «با بررسی نظرسنجی‌ها، نه یک استنفورد بلکه دو استنفورد را شناسایی کردیم! یکی روی کاغذ و بر پایه‌ی ادعای دانشجویان: دانشگاهی با محیطی فوق‌العاده گرم و صمیمی. دیگری اما همان استنفورد واقعی بود که دانشجویان در زندگی روزمره تجربه می‌کردند.»
او ادامه می‌دهد: «گزارش‌ها نشان می‌داد که ۸۵ درصد دانشجویان مایل بودند دوستان تازه‌ای پیدا کنند و ۹۵ درصد اظهار داشتند که از کمک‌کردن به هم‌کلاسی‌های ناراحت یا افسرده لذت می‌برند. بر اساس این آمار، گویی احساس همدلی در دانشجویان سر به فلک می‌کشید. اما در ذهن خودِ دانشجویان، استنفورد تصویری کاملا متفاوت داشت: محیطی سرد و ناخوشایند.»

او می‌افزاید: «آن‌ها فکر می‌کردند که هم‌کلاسی‌هایشان نسبتا سرد، قضاوت‌گر و بی‌ملاحظه هستند.» و توضیح می‌دهد که همین باورها باعث می‌شد دانشجویان کمتر تمایل داشته‌ باشند مشکلات‌شان را با دوستان‌شان در میان بگذارند یا با هم‌کلاسی‌هایشان گفت‌وگوی تازه‌ای را آغاز کنند.

دانشجویانْ گرفتار چیزی بودند که جمیل زکی آن را «حمله‌ی کوسه‌های خیالی» می‌نامد؛ یعنی تصور اینکه بدترین سناریوها رخ خواهند داد، در حالی‌که احتمال وقوع آن‌ها بسیار ناچیز بود. [این اصطلاح به ترس اغراق‌شده و خیالی از طرد شدن اشاره دارد که افراد را از پذیرش ریسک‌های اجتماعی و برقراری ارتباط‌های تازه باز می‌دارد. او از استعاره‌ی کوسه استفاده می‌کند تا نشان دهد که ترس از یک اتفاق نادر، درست مثل ترس از حمله‌ی کوسه، می‌تواند آدم‌ها را از «آب» دور نگه دارد، حتی وقتی احتمال رخدادِ خطر بسیار ناچیز است.] 

برای مقابله با این وضعیت، گروه زکی یک کمپین تبلیغاتی برای اصلاح این برداشت‌های نادرست به راه انداخت. آن‌ها پوسترهایی در خوابگاه‌های هدف نصب کردند، داده‌های واقعی درباره‌ی تمایل هم‌کلاسی‌ها به برقراری ارتباط را به دانشجویان نشان دادند و با ساکنان خوابگاه‌ها درباره‌ی این یافته‌ها گفت‌وگو کردند.

این کار باعث شد احساس مثبت در دانشجویان تقویت شود و به تعامل با هم‌سالان‌شان تمایل پیدا کنند.

امیدوار ماندن در دل تردید

زکی می‌گوید علاوه بر اینکه باید پیش‌فرض‌های خود درباره‌ی دیگران را به چالش بکشیم، باید بدبینی را با «تردیدِ توام با امید» را جایگزین کنیم: ترکیبی از گشودگی به اطلاعات تازه همراه با تفکر انتقادی.

او توضیح می‌دهد که امید نباید با ساده‌لوحی یا حتی خوش‌بینی اشتباه گرفته شود. خوش‌بینی اغلب ایده‌آل‌گرایانه است و اگر افراطی شود، ممکن است به «مثبت‌اندیشیِ سمی» تبدیل شود که احساسات و عواطف منفی را نادیده می‌گیرد.

در مقابل، امید، تجربه‌های ناخوشایند را می‌پذیرد و به رسمیت می‌شناسد و همزمان، افراد را به تغییر و اقدامِ آگاه به آن تجربه‌ها ترغیب می‌کند.

افزودن تردید به امید، همچنین، راه را برای جست‌وجو و پرسشگری باز می‌کند.

همان‌طور که زکی تاکید می‌کند، تردید توام با امید در اصل مجهز شدن به یک رویکرد علمی است. آن‌کس که به تردید توام با امید مجهز است، به جای آنکه بر ترس‌ها و احساساتش تکیه کند و در جا بزند، درست مثل یک دانشمند به دنبال واقعیت‌ها و شواهد می‌رود و آماده‌ی آزمودن فرضیه‌ها است. چنین فردی نه‌‌تنها در دام تسلیم و سرنوشت‌باوری نمی‌افتد، بلکه با نگاهی نقادانه و همراه با کنجکاوی پیش می‌رود.

زکی می‌گوید: «بدبینی اغلب ناشی از کمبود شواهد دقیق است. بنابراین، کمتر بدبین بودن یعنی دقیق‌تر دیدن. آن صدای بدبین در درون هر یک از ما ادعا می‌کند که از قبل همه چیز را درباره‌ی آدم‌ها می‌دانیم. اما حقیقت این است که انسانیت بسیار زیباتر و پیچیده‌تر از آن چیزی است که بدبین‌ها تصور می‌کنند و آینده نیز بسیار اسرارآمیزتر از آن چیزی است که آن‌ها می‌پندارند.»