مرجع: متن پیشرو نوشتهی دکتر جیل سوتی (Jill Suttie) روانپزشک و ویراستار مجلهی آموزشی Greater Good است. او در سال ۱۹۹۸ دکترای روانشناسی خود را از دانشگاه سانفرانسیسکو دریافت کرد و پیش از پیوستن به Greater Good بهعنوان روانشناس مستقل فعالیت میکرد. مقالهی پیشِ رو حاصل گفتوگوی دکتر سوتی با ریچارد لوو (Richard Louv)، نویسنده و فعال محیطزیست اهل ایالات متحده است. آقای لوو به خاطر کارهایش در زمینهی مسائل زیستمحیطی و رابطهی بین انسان و جهان طبیعی شهرت دارد.
تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۴۰۲
مدت مطالعه: حدود ۱۷ دقیقه
کودکان امروزی نسبت به گذشته زمان کمتری را بیرون از خانه سپری میکنند و این موضوع بر سلامت و بهبودی آنها اثر منفی دارد. بر اساس پژوهشها، عملکرد فیزیکی و عاطفی کودکان در طبیعت و فضای سبز بهتر از موقعیتهای دیگر است. توجه و تمرکز کودکان در طبیعت بالا میرود، استرسشان کاهش مییابد و احساسات مثبت بیشتری را تجربه میکنند.
ریچارد لوو یکی از بنیانگذاران و مدیر پیشین شبکهی کودکان و طبیعت (Children & Nature Network) و نویسندهی کتابهای آخرین کودک جنگل (Last Child in the Woods)، اصل طبیعت (The Nature Principle) و کتاب ویتامین N: پانصد راه برای تقویت سلامت و شادمانی خانواده و جامعه (Vitamin N: 500 Ways to Enrich the Health & Happiness of Your Family & Community)، توجه ویژهای به این موضوع داشته است.
در این گفتوگو، آقای لوو به شیوایی دربارهی اهمیت طبیعت برای کودکان و آثار نامطلوبِ وقتگذرانی در خانه و محرومیت از طبیعت صحبت میکند.
در کتابهایتان نوشتهاید، کودکان دچار اختلال کمبود طبیعت (nature-deficit disorder) شدهاند. این به چه معناست و چرا اهمیت دارد؟
«اختلال کمبود طبیعت» یک تشخیص پزشکی نیست، یک اصطلاح یا استعارهی کاربردی برای توضیح هزینهای است که ما انسانها به خاطر بیگانگی با طبیعت متحمل میشویم. هزینههایی مثل کاهش استفاده از حسها، مشکلات توجه و تمرکز، ابتلای بیشتر به بیماریهای جسمی و روانی، افزایش نزدیکبینی، چاقی مفرط در کودکان و بزرگسالان، کمبود ویتامین دی و بیماریهای دیگر.
از آنجا که پژوهشگران، کمابیش بهتازگی، به این موضوع علاقهمند شدهاند، هنوز شواهد استدلالی برای روابط علت و معلولی میان این پدیدهها نیافتهاند، اما همهی آنها به یک موضوع مشترک اشاره دارند: حضور در طبیعت برای سلامت جسم و روان مفید است و قدرت یادگیری را در کودکان و بزرگسالان تقویت میکند. طبق گزارشها، وقتگذرانی در طبیعت اعتمادبهنفسِ بسیاری از کودکان را بالا میبرد و به آنها کمک میکند روشهایی برای آرام و متمرکز شدن یاد بگیرند. افزون بر این، حضور مستقیم و بیواسطه در طبیعت، علائم اختلال کمبود توجه (ADD) را کاهش میدهد. در مقابل، فعالیتهایی مانند تماشای تلویزیون که در فضای بسته انجام میشوند ـ حتی فعالیتهایی در فضای باز اما دور از طبیعت مانند بازی در محوطهی پارکینگ یا زمینِ بازی بدون درخت و عناصر طبیعی ـ به تواناییهای عملکردی کودکان آسیب میرسانند.
امروزه، بسیاری از کودکان و بزرگسالانی که در محیطهای دیجیتال درس میخوانند و کار میکنند، انرژی بسیار زیادی صرف میکنند تا بتوانند با نادیده گرفتنِ حواسِ دیگرِ خود، تنها روی صفحهی کامپیوتر جلوی چشمشان متمرکز شوند. این همان تعریف غیرفعال بودن است [در حالی که والدین نمیخواهند فرزندانِشان زنده و پویا نباشند].
این روند چگونه بر نگرشهای دوستدار محیط زیست و رفتار کودکان تأثیر میگذارد؟
اگر تجربهی بودن در طبیعت برای جوانهای نسل کنونی و نسلهای بعدی از بین برود، محافظانِ آیندهی زمین از کجا خواهند آمد؟
پژوهشهای پیشین نشان میدهد افراد بزرگسالی که خود را طرفدار حفظ منابع طبیعی و محیط زیست میدانند، اغلب تجربههای بسیار خوبی در طبیعت داشتهاند. چه اتفاقی میافتد اگر آن تجربههای شخصی ناپدید شوند؟
طرفداران حفظ منابع طبیعی و محیط زیست همیشه وجود خواهند داشت. اما اگر این رویه تغییر نکند، آنها بهطور چشمگیری رابطهی عاطفی خود را با طبیعت از دست خواهند داد و آن را تنها از دریچهای اقتصادی، به عنوان ابزاری برای رفع نیازهای بشر میبینند. این رویکرد به رابطهای کاملا متفاوت با طبیعت میانجامد.
آیا شکلهای خاصی از تجربهی حضور در طبیعت وجود دارد که اثر بیشتری روی بچهها بگذارد؟
کیفیت تجربه در طبیعت به ارتباط مستقیم با طبیعت بستگی دارد. [آیا کودکان طبیعت را لمس میکنند؟] آیا دست و پاهای خود را خیس و گِلی میکنند؟ این نوع فعالیتها به کودکان در یادگیری اعتماد به نفس و قدرت تصمیمگیری مستقل کمک میکند.
یکی از دلایلِ اثرگذار بودنِ ارتباط مستقیم با طبیعت ریسکپذیریِ ذاتیِ بازی در فضای باز است که نقش مهمی در رشد کودک دارد. بدون داشتن استقلال در بازی، یک مهارت شناختی حیاتی، به نام عملکرد اجرایی (Executive function) به خطر میافتد. عملکرد اجرایی یک فرآیند پیچیده است، اما درون خود توانایی اِعمالِ خویشتنداری و کنترل و هدایت احساس و رفتار را دارد. کودکان عملکرد اجرایی خود را به صورت عمده از طریق بازیهای خیالی (make-believe play) توسعه میدهند. این عملکرد به درستی نامگذاری شده است؛ زمانی که شما دنیای خود را میسازید، اجراگر هستید. عملکرد اجرایی کودک ـ همانطور که مشخص شده ـ نسبت به ضریب هوشی (IQ)، پیشبینی بهتری از میزانِ موفقیت در مدرسه به دست میدهد.
ما پدرها و مادرها برای افزایش احساس تعلق به طبیعت و مراقبت از محیط زیست در فرزندانمان چه کارهایی میتوانیم انجام دهیم؟
اگر فرصتهایی هرچند ساده برای کودکان فراهم کنیم تا طبیعت را تجربه کنند، تعامل با طبیعت پیامد طبیعی آن خواهد بود. اما والدین گاهی بیش از حد کودکان را تحت فشار میگذارند. طبیعت نباید ابزاری برای تنبیه باشد. یعنی بزرگسالان نباید بچهها را بابت استفادهی بیش از حدشان از موبایل و کامپیوتر یا نشستن پای بازیهای کامپیوتری با وقتگذرانی در طبیعت تنبیه کنند.
با یک مثال بهتر میشود توضیح داد. اغلبِ بچهها هم مثل بزرگسالان حس شگفتی کودکانهی خود را بازمییابند. بسیاری از والدین به من میگویند، همان کودکانی که در راه کمپینگ اغلب غُر میزدند، در دوران نوجوانی، از آن سفرها به عنوان بهترین خاطراتشان یاد میکنند. یک چیز را به خاطر بسپارید: آدمها وقتی به دوران کودکیشان فکر میکنند، بعید است آن روزهایی که به تماشای تلویزیون گذشته به عنوان خاطرهانگیزترین روزها به یاد آورند.
پدرها و مادرهایی که در محیطهای شهری زندگی میکنند و حیات وحش و فضاهای طبیعی بهآسانی در دسترسشان نیست، چهطور میتوانند مراقبت از طبیعت و اهمیت دادن به آن را در فرزندانشان نهادینه کنند؟
هرگونه فضای سبز برای سلامتی و بهبودی جسم و روان مفید است. در مناطق شهری، مناظر طبیعی را میتوان بیشتر در پارکها، کنج دنجی با یک درخت، چندین گلدان با گیاهان در حال رشد یا حتی یک مکان آرام با منظرهای از آسمان و ابرها پیدا کرد.
ارتباط با طبیعت باید روزمره باشد. اگر طراحی شهری و عناصر آن مثل خانهها، ساختمانهای بلند، ادارهها و مدرسهها با طبیعت و تنوع زیستی هماهنگ باشد، ارتباط با طبیعت به یک الگوی رایج تبدیل خواهد شد.
تکتک ما میتوانیم با پرورش گونههای بومی در حیاط خانههایمان یا فضاهای دیگر به احیای زنجیرهی غذایی و بهبود تنوع زیستی کمک کنیم. مدارس، محیطهای کاری و سیاستگذاران شهری هم باید همپای کوششهای فردی برای حفظ محیط زیست تلاش کنند. میدانیم هرچه تنوع زیستی در پارکهای شهری بیشتر باشد، مزایای روانشناختی بیشتری برای مردم دارد، پس چرا به شهرها بهعنوان احیاگران تنوع زیستی و موتورهای سلامت انسان نگاه نکنیم؟
چه راهی پیش روی پدر یا مادری میگذارید که ارتباط خودش با طبیعت قطع شده یا فرزندش از طبیعت پرهیز میکند؟
بسیاری از کودکان و نوجوانان نمیدانند چه چیزی را از دست میدهند. برای آموزشِ ارتباط با طبیعت و قدردانی از آن به کودکان یا بزرگسالان هیچوقت خیلی زود یا خیلی دیر نیست.
به قول ریچل کارسن (Rachel Carson)، ارتباط مثبت کودک با طبیعت به دو چیز بستگی دارد: محلهای خاص و افراد خاص. ما در مقام والد یا آموزشگر میتوانیم زمان بیشتری با کودکان در طبیعت بگذرانیم. وقت گذاشتن برای این کار ممکن است برای بسیاری دشوار باشد. از طرفی، بیرون بردن کودکان باید آگاهانه و هدفمند باشد و از قبل برای آن برنامهریزی کنیم. این رویکرد فعالانه -که از سر قصد و آگاهیست، نه از سر واکنش- آشکارا بخشی از واقعیت امروزه است.
کتاب جدید من، «ویتامین N»، شامل ۵۰۰ راهکار برای تقویت سلامتی و شادی خانوادهها، جامعههایشان و همچنین ایجاد آیندهای است که همهی ما میخواهیم به سوی آن برویم.
مدارس چه کارهایی میتوانند انجام دهند تا علاقهی کودکان را به طبیعت افزایش دهند؟
هرچند بسیاری از مدارس در آمریکا به سمت فعالیت بدنی کمتر میروند و دانشآموزان زمان بیشتری را در کلاس و پشت میز میگذرانند، در مقابل، گرایش به مدارس طبیعت، زمینهای بازی طبیعی و بردن دانشآموزان به خارج از کلاس درس در حال رشد است. این امر نشاندهندهی آغاز تحولات دوستدار محیطزیست در آموزش آمریکا (سبزسازی آموزش) است. در آموزش، به ازای هر دلاری که برای دنیای آنلاین هزینه میشود، دستکم باید یک دلار برای ایجاد فضای آموزشی محیطهای طبیعی صرف شود.
در نهایت، ما باید تغییرات فرهنگی عمیق ایجاد کنیم. ما نیاز داریم آموزش زیستمحیطی و آگاهی از سودمندیهای آن را در برنامهی آموزش معلمان بگنجانیم. همچنین باید به معلمهایی که برخلاف روشهای آموزشی مرسوم، روی ارتباط نزدیک دانشآموزان با طبیعت اصرار دارند، اعتبار دهیم. آموزشگران و مدارس نمیتوانند به تنهایی این کار را انجام دهند؛ والدین، سیاستگذاران و کل جامعه باید با تلاش و جدیت وارد میدان شوند.
بهتازگی از یک دبستان طبیعتمحور در منطقهای کم درآمد در ایالت جورجیا بازدید کردم. پیشرفت تحصیلی دانشآموزان این مدرسه در قیاس با دیگر مدارسِ آن ناحیه بهتر است و کودکان بهطور کلی سالمتر هستند.
ما به یک جنبش فرهنگی نیاز داریم، جنبشی که من اسمش را گذاشتهام جنبش طبیعت جدید. البته من معتقدم ما همین الان داریم رشد این جنبش را میبینیم؛ جنبشی که از برنامههای معمول برای آشنایی بیواسطهی کودکان با طبیعت، محیطزیستگرایی سنتی و پایداری فراتر میرود و با تکتک اعضای جامعه ارتباط برقرار میکند.هدف این است که به کودکان هدایایی از طبیعت بدهیم که سزاوارش هستند، خودمان با زندگیهایی که پیرامونمان هست احساس خویشاوندی کنیم و نسبت به زندگیمان احساس تمامیت و یکپارچگی داشته باشیم.
کدامیک از انواع برنامههای آموزشی زیستمحیطی بیشتر روی ارتباط کودکان با طبیعت و تمایل آنها به حفاظت از – طبیعت ؟
برنامههایی که آموزش را با تجربهی مستقیم همراه میکنند ـ بهویژه طبیعت ـ بیشترین تأثیر را دارند. برای خیلیها موضوع طبیعت و محیط زیست صرفا انتزاعی است و نه تجربی، برای خیلیها هم بهطور کلی حذف شده است. بچهها باید دربارهی آنچه محیط زیست را تهدید میکند، بیاموزند و در عین حال، طبیعت را بهطور مستقیم تجربه کنند، تجربهای صرفاً برای لذت بردن. تا وقتی به این تعادل نرسیم، طبیعت برای کودکان بسیاری یادآور ترس و ویرانی است.
خیلی جاها گفتوگو دربارهی تغییرات اقلیمی و گرمایش جهانی در کلاسهایی اتفاق میافتد که روزنی به بیرون ندارند. همزمان با تلاشها برای گنجاندن آموزش زیستمحیطی در برنامهی درسی رسمی، بسیاری از مناطق آموزشی در آمریکا آوردن حیوان زنده به کلاس درس را ممنوع کردهاند، بازی در فضای باز حذف کردهاند و خبری از اردوهای دانشآموزی در طبیعت نیست، در عوض کلاسها با کامپیوتر پر شدهاند. در مرتبط کردن بیواسطهی فرزندانمان با طبیعت هم راهی برای مقابله با پیامدهای فقدان طبیعت در زندگی روزمره است، هم بذر آیندهای سرشار از طبیعت را میکارد.
چه جریانهای مثبتی بهتازگی توجه شما را جلب کرده؟
ما شاهد درک جدیدی از ارزش و اهمیت این مسائل {محیط زیست و آموزش زیستمحیطی} میان والدین، آموزشگران، پزشکانِ اطفال، شهرداران و دیگران هستیم.
«لیگ ملی شهرها» (The National League of Cities) یک سازمان ترویجگری در آمریکا که نمایندهی ۱۹۰۰۰ شهرداری و ۲۱۸ میلیون آمریکایی است و «شبکهی کودکان و طبیعت» اعلام کردند که یک برنامهی مشترک سهساله را به نام «افزایش دسترسی شهرها به ابتکار در طبیعت» (Cities Promoting Access to Nature Initiative) آغاز کردهاند. هدف این برنامه بررسی این مسأله است که شهرداریها چهطور میتوانند شهروندان را با محیط طبیعی پیرامونشان پیوند دهند.
ما همچنین شاهد ظهور طراحیهای دوستدار محیط زیست در خانهها و محیطهای کاری، آشتی شهرهای بزرگ با طبیعت، بومروانشناسی (eco-psychology) که بر ترکیب اکولوژی با روانشناسی متمرکز است و انواع دیگری از رواندرمانی طبیعتمحور هستیم. این روزها تعداد شهروندان دوستدار محیط زیست و مدارس طبیعتمحور بیشتر است، و شاهد ایجاد سازمانی مثل «Slow Food» در برابر فستفود که مروج استفاده از خوراکیهای بومی و محلی و احیای آشپزی سنتی است، یا شکلگیری جنبش سادهگرایی (Simplicity) که سبک زندگی غیرمصرفی را ترویج میدهد و همینطور احیای مفاهیم و پدیدههایی مثل باغبانی ارگانیک، کشاورزی شهری، مزرعهداری پیشرو و شکلهای دیگری از زراعتگرایی (Agrarianism) [یک فلسفهی سیاسی و اجتماعی که روی تولید محصولات کشاورزی مصرفی توسط خود مصرفکنندگان، کشاورزی خانوادگی، تقسیم اراضی میان کشاورزان و تمرکززدایی سیاسی متمرکز است) هستیم. همهی اینها جریانهایی در حال عمومیتر شدن هستند.
همگرایی این جریانها ما را به سوی چشماندازی متفاوت از آینده سوق میدهد؛ آیندهای که سهم طبیعت در آن بسیار بیشتر از امروز است. موانع همچنان هستند، اما باور دارم امیدی بزرگتر از این موانع پیش روی ماست، اگر در جستوجوی این امید باشیم.
تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۴۰۲
مدت مطالعه: حدود ۱۰ دقیقه
کودکان امروزی زمان کمتری را نسبت به گذشته بیرون از خانه سپری میکنند و این موضوع بر سلامت و بهبودی آنها تاثیر منفی میگذارد. بر اساس پژوهشها، هنگامی که کودکان در فضاهای سبز هستند، از لحاظ فیزیکی و احساسی بهتر عمل میکنند. آنها در طبیعت از احساسهای مثبت، کاهش استرس، و افزایش توجه و تمرکز بهره مند میشوند.
ریچارد لوو یکی از بنیانگذاران و مدیر پیشین شبکهی کودکان و طبیعت (Children & Nature Network) و نویسندهی کتابهای آخرین کودک جنگل (Last Child in the Woods)، اصل طبیعت (The Nature Principle)، و کتاب ویتامین N: پانصد راه برای تقویت سلامت و شادمانی خانواده و جامعه (Vitamin N: 500 Ways to Enrich the Health & Happiness of Your Family & Community)، توجه ویژهای به این موضوع داشته است.
در این گفتوگو، آقای لوو به شیوایی دربارهی اهمیت طبیعت برای کودکان، دور ماندن آنها از طبیعت و آنچه که آنها با گذراندن زمان زیاد در خانه از دست میدهند صحبت میکند. او همچنین در مورد اینکه والدین، آموزشگران و طراحان شهری چگونه میتوانند در ایجاد ارتباط مجدد با طبیعت به کودکان کمک کنند، توضیح میدهد. کتابهای لوو الهامبخش بسیاری از والدین و آموزشگران شده است تا فعالیتهای فضای باز را با هوشمندی بیشتری در زندگی روزمرهی کودکان بگنجانند.
در کتابهایتان نوشتهاید، کودکان دچار اختلال کمبود طبیعت (nature-deficit disorder) شدهاند. این به چه معناست، و چرا اهمیت دارد؟
«اختلال کمبود طبیعت» یک تشخیص پزشکی نیست، یک اصطلاح یا استعارهی کاربردی برای توضیح هزینهای است که ما انسانها به خاطر بیگانگی با طبیعت متحمل میشویم. کاهش استفاده از حسها، مشکلات توجه و تمرکز، آمار بیشتر بیماریهای جسمی و روانی، افزایش نزدیکبینی ، چاقی مفرط در کودکان و بزرگسالان ، کمبود ویتامین دی (D) و بیماریهای دیگر، از این هزینهها هستند.
از آنجا که پژوهشگران کمابیش بهتازگی به این موضوع علاقهمند شدهاند، هنوز شواهد استدلالی برای روابط علت و معلولی میان این پدیدهها نیافتهاند. اما همهی آنها به یک موضوع اشاره میکنند: حضور در طبیعت برای سلامت جسم و روان مفید است و قدرت یادگیری را در کودکان و بزرگسالان تقویت میکند. طبق گزارشها، وقتگذرانی در طبیعت به ارتقای اعتماد به نفسِ بسیاری از کودکان میانجامد و به آنها کمک میکند روشهایی برای آرام و متمرکز شدن یاد بگیرند. افزون بر این، حضور مستقیم و بیواسطه در طبیعت، علائم اختلال کمبود توجه (ADD) را کاهش میدهد. در مقابل، فعالیتهایی مانند تماشای تلویزیون که در فضای بسته انجام میشوند ـ حتی فعالیتهایی در فضای باز اما دور از طبیعت مانند بازی در محوطهی پارکینگ یا زمین بازی بدون درخت و عناصر طبیعی ـ به تواناییهای عملکردی کودکان آسیب میرسانند.
امروزه، بسیاری از کودکان و بزرگسالانی که در محیطهای دیجیتال درس میخوانند و کار میکنند، انرژی بسیار زیادی صرف میکنند تا بتوانند با نادیده گرفتنِ حواسِ دیگرِ خود، تنها روی صفحهی کامپیوتر جلوی چشمشان متمرکز شوند. این همان تعریف غیرفعال بودن است [در حالی که والدین نمیخواهند فرزندانِشان زنده و پویا نباشند].
این روند چگونه بر نگرشهای دوستدار محیط زیست و رفتار کودکان تأثیر میگذارد؟
اگر تجربهی بودن در طبیعت برای جوانهای نسل کنونی و نسلهای بعدی از بین برود، محافظانِ آیندهی زمین از کجا خواهند آمد؟
پژوهشهای پیشین نشان داده است، بزرگسالانی که خود را طرفدار حفظ منابع طبیعی و محیط زیست میدانند، اغلب تجربههای بسیار خوبی در طبیعت داشتهاند. چه اتفاقی میافتد اگر آن تجربههای شخصی ناپدید شوند؟
طرفداران حفظ منابع طبیعی و محیط زیست همیشه وجود خواهند داشت. اما اگر این رویه تغییر نکند، آنها به طور چشمگیری رابطهی عاطفی خود را با طبیعت از دست خواهند داد و آن را تنها از دریچهای اقتصادی، به عنوان ابزاری برای رفع نیازهای بشر میبینند که این، به رابطهای کاملا متفاوت میانجامد.
آیا اَشکالِ خاصی از تجربههای بودن در طبیعت وجود دارد که بیشترین تأثیر را بر کودکان بگذارند؟
کیفیت تجربه در طبیعت به میزان ارتباط مستقیم با آن بستگی دارد. [ آیا کودکان طبیعت را لمس میکنند؟] آیا دست و پاهای خود را خیس و گِلی میکنند؟ این نوع فعالیتها به کودکان در یادگیری اعتماد به خود و قدرت تصمیمگیری مستقل کمک میکند.
یکی از دلایل، ریسکپذیریِ ذاتیِ بازی در فضای باز است که نقش مهمی در رشد کودک دارد. بدون داشتن استقلال در بازی، یک مهارت شناختی حیاتی، به نام عملکرد اجرایی (Executive function) در معرض خطر است. عملکرد اجرایی یک فرآیند پیچیده است، اما در درون خود توانایی اِعمالِ خویشتنداری و کنترل و هدایت احساس و رفتار را دارد. کودکان عملکرد اجرایی خود را به صورت عمده از طریق بازیهای ساختگی – که بر اساس تخیل خود میسازند(make-believe play) – توسعه میدهند. این عملکرد به درستی نامگذاری شده است؛ زمانی که شما دنیای خود را میسازید، اجراگر هستید. عملکرد اجرایی کودک ـ همانطور که مشخص شده ـ نسبت به ضریب هوشی (IQ)، پیشبینی بهتری از میزانِ موفقیت در مدرسه به دست میدهد.
والدین برای افزایش اهمیت دادنِ کودکانِشان به طبیعت چه کاری میتوانند انجام دهند؟
اگر کودکان این فرصت را داشته باشند که حتی به روشهای ساده طبیعت را تجربه کنند، تعامل و مشارکت بهطور طبیعی راه خود را پیدا میکند. اما والدین گاهی بیش از حد کودکان را تحت فشار میگذارند. گذراندن زمان در طبیعت هیچگاه نباید از نظر کودکان بهعنوان تنبیهی باشد که به دلیل استفادهی زیاد از وسایل الکترونیکی برایشان در نظر گرفته شده است.
همانطور که والدین حس شگفتی کودکانهی خود از بودن در طبیعت را بازمییابند، بیشتر کودکان هم همینطور هستند. بسیاری از والدین به من میگویند، همان کودکانی که در راه اردوهای طبیعت اغلب غُر میزدند، در دوران نوجوانی، از آن اردوها به عنوان بهترین خاطرههایشان یاد میکنند. یک چیز را به خاطر بسپارید: مردم هنگامی که به دوران کودکیشان فکر میکنند، بهندرت یکی از روزهایی را که تلویزیون تماشا کردهاند، بهعنوان بهترین روز زندگیشان به خاطر میآورند.
چگونه والدین میتوانند به کودکان کمک کنند که به طبیعت اهمیت دهند، در حالی که در محیطهای شهری زندگی میکنند و دسترسیِ آسان به فضای حیات وحش ندارند؟
هرگونه فضای سبز برای سلامتی و بهبودی جسم و روان مفید است. در مناطق شهری، فضاهای طبیعی را میتوان بیشتر در پارک، کنج دنجی با یک درخت، چندین گلدان با گیاههای در حال رشد و یا حتی یک مکان آرام با منظرهای از آسمان و ابرها پیدا کرد.
ارتباط با طبیعت باید یک اتفاق هرروزه باشد. اگر ما شهرهایمان را که شامل خانهها، آپارتمانها، محلکار و مدرسههایمان است، طوری طراحی کنیم که با طبیعت و تنوع زیستی هماهنگی داشته باشند، این میتواند به الگویی رایج تبدیل شود.
ما میتوانیم بهطور فردی، با پرورش گونههای بومی در حیاط خانههایمان یا فضاهای دیگر به احیای زنجیرهی غذایی و بهبود تنوع زیستی کمک کنیم. مدارس، محلهای کار و قانونگذاران شهری هم میتوانند کارهای مشابهی انجام دهند. ما میدانیم هرچه تنوع زیستی در پارکهای شهری بیشتر باشد، مزایای روانشناختی بیشتری برای مردم دارد، پس چرا به شهرها بهعنوان احیاگران تنوع زیستی یا موتورهای سلامت انسان نگاه نکنیم؟
والدین درصورتیکه کودکشان از طبیعت بترسد و یا ارتباط خودشان با طبیعت قطع شده باشد چه کاری میتوانند انجام دهند؟
بسیاری از کودکان و نوجوانان نمیدانند چه چیزی را دارند از دست میدهند. هیچوقت آموزشِ برقراری ارتباط و قدردانی از طبیعت به کودکان یا بزرگسالان خیلی زود یا خیلی دیر نیست.
به گفتهی ریچل کارسن (Rachel Carson)، ارتباط مثبت یک کودک با طبیعت به دو چیز بستگی دارد: محلهای خاص و افراد خاص. ما میتوانیم در مقام والد یا آموزشگر، زمان بیشتری با کودکان در طبیعت بگذرانیم. وقت گذاشتن برای انجام این کار میتواند بسیار چالشانگیز باشد. بیرون بردن کودکان باید یک اقدام آگاهانه از سوی والدین یا مراقبها باشد. ما باید برای بودن در طبیعت برنامهریزی زمانی داشته باشیم. این رویکرد فعالانه، آشکارا بخشی از واقعیت امروزه است.
کتاب جدید من، «ویتامین N»، شامل ۵۰۰ راهکار برای تقویت سلامتی و شادی خانوادهها، جامعههایشان و همچنین ایجاد آیندهای است که همهی ما میخواهیم به سوی آن برویم.
مدارس چه کارهایی میتوانند انجام دهند تا علاقهی کودکان را به طبیعت افزایش دهند؟
در حالی که بسیاری از مدارس در ایالات متحدهی آمریکا به سمت فعالیت بدنی کمتر و گذراندن زمان بیشتر در کلاس درس میروند، گرایشی متضاد به سوی باغمدرسهها، زمینهای بازی طبیعی و بیرون بردن کودکان از کلاس درس در حال رشد است. این امر نشاندهندهی آغاز تحولات دوستدار محیطزیست در آموزش آمریکا (سبزسازی آموزش) است. در آموزش به ازای هر دلاری که در فضای مجازی هزینه میشود، دستکم یک دلار دیگر هم باید در دنیای واقعی ـ بهویژه در مورد ایجاد فضاهای آموزشی بیشتر در محیطهای طبیعی ـ صرف کرد.
در نهایت، ما باید تغییرات فرهنگی عمیق ایجاد کنیم. ما نیاز داریم آموزش زیستمحیطی و آگاهی از سودمندیهای آن را در برنامهی آموزش معلمان بگنجانیم. ما باید به معلمهایی که با وجود روندهای غالب، بر ارتباط نزدیک دانشآموزان با طبیعت اصرار دارند، اعتبار دهیم. آموزشگران و مدارس نمیتوانند به تنهایی این کار را انجام دهند؛ والدین، قانونگذاران و همهی جامعه باید با تلاش و جدیت شروع به کار کنند.
بهتازگی، از یک دبستان طبیعتمحورِ منطقهای کم درآمد در ایالت جورجیا بازدید کردم. این مدرسه پیشرفت تحصیلی بیشتری نسبت به مدارسِ دیگرِ آن ناحیه داشته است. همچنین کودکان بهطور کلی سالمتر هستند.
ما به جنبشی فرهنگی ـ که به باور من در حال رشد است ـ نیاز داریم که من آن را «جنبش طبیعت جدید» (New Nature Movement) نامیدهام. این جنبش فراتر از اجرای برنامههایی است که تنها کودکان را بیواسطه با طبیعت آشنا میسازند. جنبش طبیعت جدید نه تنها دربردارندهی حمایت سنتی از محیط زیست پایدار است، بلکه از آن فراتر میرود و میتواند هر بخشی از جامعه را تحت تاثیر قرار دهد. هدف این است که به کودکان هدایایی سزاوارانه از طبیعت بدهیم و با زیستگاه اطرافمان هماهنگی و یکپارچگی ایجاد کنیم.
چه انواعی از برنامههای آموزشی زیستمحیطی بیشترین تأثیر را روی ارتباط کودکان با طبیعت و تمایل آنها به حفاظت از آن دارند؟
برنامههایی که آموزش را با تجربههای مستقیم ادغام میکنند ـ بهویژه در مورد طبیعت ـ بیشترین تأثیر را دارند. بسیاری افراد پرداختن به موضوع طبیعت را خیلی روشنفکرانه میپندارند یا بهطور کلی آن را حذف میکنند. جوانان باید دربارهی موارد تهدید کنندهی محیط زیست بیاموزند و همچنین تجربهی مستقیمِ صرفاً لذتبخش از طبیعت داشته باشند. تا زمانی که به این تعادل نرسیده باشیم، بسیاری از کودکان در همهی عمر به ارتباط با طبیعت از منظر ترس و تخریب مینگرند.
یادگیری دربارهی تغییرات آب و هوایی برای بسیاری از دانشآموزان در کلاسهای بدون پنجره روی میدهد. در حالی که سرفصلهای درسی شامل آموزشهای زیستمحیطی هستند، بسیاری از مدارس در آمریکا حیوانهای زنده را از کلاسها دور کرده، زمان بازی در فضاهای باز و اردوها را حذف کرده و کلاسها را با کامپیوترها پُر کردهاند.
مرتبط کردن بیواسطهی فرزندانمان با طبیعت راهی برای مقابله با تأثیر کمبود طبیعت و همچنین به معنای واقعی کلمه، کاشت بذر آیندهی سرشار از طبیعت است.
برخی از گرایشهای مثبتتری که مشاهده کردهاید، کداماند؟
ما شاهد درک جدیدی از ارزش و اهمیت این مسائل میان والدین، آموزشگران، پزشکانِ اطفال، شهرداران و دیگران هستیم.
«لیگ ملی شهرها» (The National League of Cities) که نمایندهی ۱۹۰۰۰ شهرداری و ۲۱۸ میلیون آمریکایی است و «شبکه ی کودکان و طبیعت»، مشارکتی سهساله را به نام «افزایش دسترسی شهرها به ابتکار در طبیعت» (Cities Promoting Access to Nature Initiative) آغاز کردهاند. در این مشارکت، شهرداریها به کشف راههایی برای ایجاد پیوند میان مردم و دنیای طبیعی محل زندگیشان میپردازند.
ما همچنین شاهد ظهور طراحیهای دوستدار محیط زیست در خانهها و محلهای کار ، رویکردهای جدید برای همزیستی انسان و طبیعت، علم بومروانشناسی و همچنین انواع دیگری از روشهای طبیعتدرمانی هستیم. ما امروزه نمونههای بیشتری ازشهروندهای دوستدار محیط زیست، مدارس طبیعتمحور، جنبشهای «Slow Food» (غذای آهسته) و «Simplicity» (سادهگرایی خودخواسته)، باغبانی ارگانیک، کشاورزی شهری، مزرعهداری پیشرو و انواع دیگری از تقسیم اراضی مدرن را میبینیم.
پیوستن به این جریانها، ما را به سوی چشماندازی متفاوت از آینده ـ آیندهای سرشار از طبیعت ـ هدایت میکند. به باور من علیرغم وجود موانع، در صورت جستوجوگری، جای امیدواری بسیاری وجود دارد.