شش چراغ راه؛ دختران و زندگی در جهانی جنسیت‌زده

مرجع: Greater Good Magazine

تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۴۰۰

مدت مطالعه:  حدود ۱۶ دقیقه

در سال‌های گذشته گزارش‌ها و مقالات بسیاری درباره‌ی اضطراب فزاینده میان جوانان هشدار می‌دهند. موضوعاتی مانند تأثیر روزافزون شبکه‌های اجتماعی، رقابت فزاینده برای ورود به دانشگاه و تغییر هنجارهای جنسیتی کودکان و نوجوانان را تحت فشار زیادی قرار داده است.

هرچند همه‌ی نوجوانان از این پدیده‌ها آسیب می‌بینند اما فشار روی دختران به مراتب بیشتر است- به‌ویژه روی دخترانی از گروه‌های اقلیت در جامعه. دکتر لیزا دمور (Lisa Damour) روان‌شناس، پژوهش‌گر، مشاور یونیسف و نویسنده‌ی کتاب «تحت فشار» (Under Pressure) -کتابِ پرفروش و برگزیده‌ی نیویورک‌تایمز- درباره‌ی همین موضوع صحبت می‌کند. موانعی سر راه دخترهاست که پسرها به کل از آن بی‌خبرند؛ موانعی مثل از استانداردهای سخت‌گیرانه‌ی زیبایی، تعصب و پیش‌داوری درباره‌ی توانایی‌ها و فشارهایی برای این که به لحاظ جنسی خواستنی به نظر برسند خیلی پیش از آن‌که برای ورود به روابط عاطفی جنسی آماده باشند. کتاب «تحت فشار» از والدین و مربیان دعوت می‌کند این فشارها را درک کنند، به رسمیت بشناسند و به دختران در مواجهه با فشارهای جنسیت‌زده‌ی اجتماعی و مراقبت از سلامت روان‌شان کمک کنند.

کتابِ خانم دمور پر از مثال‌هایی است که به روشن شدن مسائلی که دخترها با آن مواجهند کمک می‌کند. برای مثال، در بخشی از کتاب ماجرای نیکی را تعریف می‌کند؛ دختری ۱۳ ساله که از اضطراب و بی‌خوابی مفرط رنج می‌برد. وقتی خانم دمور از او درباره‌ی علت بی‌خوابی‌اش می‌پرسد، متوجه می‌شود نیکی از شدت نگرانی درباره‌ی چیزهای مختلفی بی‌خواب می‌شود؛ از تکالیف انجام نشده‌اش تا پست «احمقانه‌ای» که در شبکه‌های اجتماعی نوشته، تا تنش‌هایی که در روابط با دوستانش دارد و تیم ژیمناستیکی که از عضویت در آن لذت نمی‌بَرد. یک روز نیکی، شادمان از این‌که پایش شکسته در دفتر خانم دمور ظاهر می‌شود. شکستگیِ پا یک بهانه‌ی «واقعی» به نیکی داده بود تا تیم ژیمناستیک را ترک کند بی‌این‌که کسی از او ناامید شود، گویی وخامت سلامت روان او دلیل کافی نبود.

یکی از نکات کلیدی کتاب این است: دخترها اغلب تحت تأثیر پیام‌های محسوس و نامحسوسی قرار می‌گیرند که باور کنند نقش‌شان در زندگی خشنود کردن دیگران و «بی‌نقص و کامل» بودن است. در این باور جایی برای مراقبت از خود و دنبال کردن رویاهای شخصی نیست. این نه‌تنها به اضطراب و دیگر مسائل سلامت روان منجر می‌شود، بلکه نقش مهمی در ناتوان‌سازی دختران و زنان، آسیب‌پذیر شدن آن‌ها در برابر چالش‌های سلامت روان و رفتارهای تهاجمیِ مردان و پسران بازی می‌کند.

خانم دمور می‌پرسد: وقتی دختران می‌ایستند و «نه» می‌گویند چه می‌شود؟ در بهترین حالت گستاخ خطاب می‌شوند و البته لقب‌های بدتری مثل «بی‌حیا و سلیطه و هرزه» هم در انتظارشان است. دو راه پیش روی دختران است؛ مواجهه با پیامدهای سخت اجتماعی یا تسلیم، که انتخاب دختران، اغلب، تسلیم است. این روان‌شناس ادامه می‌دهد: «به بیان ساده، دخترهای ما از کودکی به‌طور مستمر این پیام قدرتمند را دریافت می‌کنند که از آن‌ها انتظار می‌رود درخواست های دیگران را برآورده کنند. این باعث می‌شود دخترهای زیادی -درست مثل نیکی- مسئولیت‌ها و وظایف متعددی را به دوش بکشند، روح و جسم‌شان را خسته کنند و به علایق و خواسته‌ها و آرزوهای شخصی‌شان بی‌توجه باشند یا به‌کل از آن‌ها چشم بپوشند.»

البته، در یک دنیای ایده‌آل، لازم نبود به دختران‌مان یاد بدهیم راه‌شان را در یک فرهنگ جنسیت‌زده پیدا کنند، اما اکنون و در دنیایی که در آن به سر می‌بریم مجبوریم چنین کنیم. مهم است یادمان باشد ما در نبردی طولانی برای تغییر پیام‌هایی هستیم که دختران و زنان جوان دریافت می‌کنند. در جهانی که امروز در آن زندگی می‌کنیم، می‌توانیم نسل جدید زنان را به دانش و اطلاعاتی درباره‌ی فشارهایی که بر آن‌ها وارد می‌شود، مجهز کنیم. آن‌چه در ادامه می‌خوانید پیشنهادهای خانم دمور در کتاب «تحت فشار» است.

به فشار روی دخترها برای «بله» گفتن توجه کنید

همه‌ی ما تحت تأثیر فرهنگ عمومی و فشارهای برآمده از آن از دخترها می‌خواهیم خوب و درست رفتار کنند. می‌ترسیم اگر دخترمان طوری رفتار کند که در نظر عموم «گستاخانه» یا «بی‌ادبانه» باشد، هم خودش مورد قضاوت منفی قرار بگیرد هم ما به عنوان والد و سرپرست مورد نقد و قضاوت منفی باشیم. نه‌تنها دخترها را مجبور می‌کنیم کارهایی را که دوست ندارند انجام دهند -مثل همراهی با ما در یک میهمانی که برایش کسل‌کننده است- حتی برای انجام کارهایی که قاعدتاً باید انتخابی باشد هم تحت فشار قرارشان می‌دهیم – مثل عضویت در یک تیم یا دعوت از دوستانی که صمیمیت خاصی با آن‌ها ندارند یا برداشتن یک کلاس اضافی ورزش. خانم دمور می‌نویسد: «دختران ما نباید خیلی از کارهایی که از انجام‌شان خوشحال نیستند را انجام دهند و ما نباید هیچ فرصتی برای کمک به آن‌ها در تمرین «نه گفتن» را از دست بدهیم.»

فشارها در مسیر تأمین نیازهای دختران را به رسمیت بشناسید و روی آن‌ها نور بتابانید

دمور می‌نویسد: «فارغ از این‌که دختران نه گفتن با اعتماد به نفس را یاد می‌گیرند یا راه‌هایی دیگری برای مقاومت در برابر آن‌چه دوست ندارند در پیش می‌گیرند، باید یاد بگیرند چه‌طور از حق خودشان دفاع کنند.» این مسأله چیزی فراتر از رک و صریح و بی‌پروا بودن است. 

کافی‌ست به اتفاق‌های پیرامون‌مان دقت کنیم تا ببینیم زنان قدرتمند و مطالبه‌گر چه‌طور با استانداردهایی متفاوت نسبت به هم‌تایان مردشان قضاوت می‌شوند. به قول خانم دمور ویژگی و رفتاری که در مردها تحت عنوان «بیانگری، مطالبه‌گری و اعتماد به نفس» شناخته می‌شود، اغلب در زن‌ها به «غرغر کردن و فشار آوردن» تعبیر می‌شود و دختران و زنانی که طبق تلقی جنسیت‌زده «مردانه» رفتار می‌کنند -یعنی با اعتماد به نفس نظر و خواسته‌شان را مطرح می‌کنند. م.- بابت این رفتار سرزنش و نقد می‌شوند. پژوهشی نشان می‌دهد در اغلب محیط‌های حرفه‌ای، ارزش و شایستگی‌های زنان مطالبه‌گر که کارشان را با اعتماد به نفس پیش می‌برند نسبت به مردان همکار در همان محیط کمتر در نظر گرفته می‌شود.

آشنایی دختران با تبعیض جنسیتی به آن‌ها کمک می‌کند راحت‌تر تصمیم بگیرند که در چه موقعیت‌هایی باید صریح و بی‌پرده باشند و کجاها رویکردی غیرمستقیم  در پیش گیرند.

به چالش کشیدن پلیس زبان 

در کتاب «تحت فشار» می‌خوانیم: «در مطالب نشریات زرد زیاد به این نکته برخورد می‌کنیم که زنان بیش از اندازه عذرخواهی می‌کنند و آنقدر کلمه‌ی «فقط» را به کار می‌برند که اقتدار و جایگاه خود را تنزل می‌دهند. پس جای تعجب ندارد که گروهی از فعالان حقوق زنان، دختران را ترغیب می‌کنند این عادت‌های کلامی را کنار بگذارند تا ویژگی بیان‌گر و مطالبه‌گر بودن در آن‌ها تقویت شود.

این رویکرد البته محل مناقشه است. درخواست از زنان و دختران برای تغییر سبک صحبت‌شان بر این پیش‌فرض فرهنگی تأکید می‌کند که مدل صحبت مردان «درست» است و سبک حرف زدن زنان «غلط». پیشنهاد خانم دمور این است: «ما باید به شیوه‌ای که دختران زبان را به کار می‌گیرند، خواه برای همدلی با دیگران و خواه برای نشان دادنِ توجه خود به احساسات دیگران، احترام بگذاریم و با اشتباهاتشان هم با فروتنی و ظرافت برخورد کنیم. به جای انتقاد از نحوه‌ی کاربرد زبان، بهتر است این را به رسمیت بشناسیم که دختران به‌طور شهودی مجموعه‌ای پیچیده از استراتژی‌های زبانی را به کار می‌گیرند تا بدون این‌که به احساسات دیگران یا رابطه‌ای که با آن‌ها دارند آسیب بزنند، نظر منفی‌شان را هم بیان کنند.

ما می‌توانیم، به جای اصرار به دخترها برای تقلید از مردان در طرز صحبت کردن، به آن‌ها کمک کنیم درباره‌ی لحن و زبان‌شان در موقعیت‌های مختلف تأمل و بازنگری کنند و این را در نظر بگیرند که در ارتباطات چه اهدافی را دنبال می‌کنند. به این ترتیب آن‌ها در انتخاب دقیق واژه‌هایی که به کار می‌برند (یا نمی‌برند) توانمند می‌شوند.

به دختران کمک کنیم تا احساسات منفی خود را بپذیرند

دخترها مثل همه‌ی آدم‌ها عصبانی، خسته، نا امید، ناراحت و کلافه می‌شوند. اما برای آن‌ها، این احساسات اغلب به اضطراب منجر می‌شود. دلیلش هم این است که بسیاری از آن‌ها بر این باورند که به‌کل نباید چنین احساساتی داشته باشند، داشتن احساسات منفی غلط است، باید بابت این احساسات شرمنده باشند و نگران این هستند که بابت تجربه‌ی چنین عواطفی قضاوت شوند.

والدین، به‌طور ناخواسته و غیرعمدی، با نادیده گرفتن و به رسمیت نشناختن این احساسات به مشکل دامن می‌زنند. خانم دمور می‌گوید که حتی خودش هم گاهی مرتکب چنین اشتباهی می‌شوند: «گاهی موقع شام، وقتی یکی از دخترانم از هم‌کلاسی و یا معلمش شکایت می‌کند، واکنش سریع من این است که با به کار بردن چنین جمله‌هایی‌ «خب حالا، شاید این هم‌کلاسیت یه مشکلی داره توی زندگیش. تو باید مهربون‌تر باشی!» یا «مطمئنم که سر معلمت شلوغ بوده و منظور بدی نداشته!» موقعیت را عادی، شکایت او را ناموجه، و احساساتش را سطحی یا اغراق‌آمیز جلوه دهم. او تأکید می‌کند که این طور عوض کردن بحث، عواطف فرد را نادیده می‌گیرد و تنزل می‌دهد.

اگرچه ترغیب کردن به مهربانی کار اشتباهی نیست، اما اگر ما این پیام را به دخترها بدهیم که نباید احساسات منفی داشته باشند، مانعی در مسیر رشد توانایی‌هایشان برای بیان و ابراز احساسات ایجاد می‌کنیم. در عوض، می‌توانیم نشان دهیم که نسبت به احساسات آن‌ها کنجکاویم، مشتاقیم از آن‌چه آزارشان می‌دهد حرف بزنند و دریابند که احساسات‌شان دقیقاً چیست و به چه معناست.

به ظاهر بیش از اندازه اهمیت ندهیم

دخترها و زن‌ها با فشارهای زیادی برای داشتن یک ظاهر معین روبه‌رو هستند و رسانه‌ها هم به‌روشنی نشان می‌دهند که جامعه تا حد زیادی زنان را بر اساس ظاهرشان ارزش‌گذاری می‌کند، نه بر اساس آنچه هستند.

 این شیفتگی نسبت به ظاهر، اعتماد به نفس دخترها را تضعیف می‌کند. مثلاً مطالعه‌ای که در سال ۲۰۱۸ انجام شده نشان می‌دهد که نظر دادن در مورد ظاهر یک زنِ جوان به عملکرد شناختی او آسیب می‌زند. به گفته‌ی دکتر دمور وظیفه‌ی والد این است که درباره‌ی کیفیات و توانمندی‌های مختلف مانند هوش، حس شوخ‌طبعی، خلاقیت، مهارت رهبری و دیگر کیفیت‌های درونی با دختران گفت‌وگو کنند؛ کیفیت‌هایی که او می‌تواند پرورش‌شان دهد.

یک روش مؤثر دیگر این است که مسأله‌ی نابرابری جنسیتی را با اشاره به پیام‌های روزانه‌ای که دریافت می‌کنند با دختران، به‌ویژه دختران بزرگ‌تر، مطرح کنیم؛ مثل این‌که اخبار چه‌طور روی کمد لباس‌های یک زن سیاست‌مدار تمرکز می‌کند یا به جای اشاره به استعداد یک خواننده‌ی زن به بدن و ظاهر او می‌پردازد. گفت‌وگو درباره‌ی این موضوع می‌تواند به دخترها کمک کند که مصادیق تبعیض را ببینند و برای مقاومت در برابر آن‌ها آماده شوند.

کار دیگری که والدین می‌توانند انجام دهد این است به دختران کمک کنند درباره‌ی بدن‌شان احساس خوبی داشته باشند. می‌توان دخترها را به شرکت در فعالیت‌های ورزشی -به‌ویژه آن دسته از ورزش‌هایی که به داشتن بدنی با مشخصات ویژه نیاز ندارند- تشویق کرد، و در عین حال لذت بردن از کارهایی مثل خزیدن زیر پتو در یک شب سرد زمستانی، استفاده از کرم خوش‌بوی بدن یا لذت بردن از یک دسر خوش‌مزه را به رسمیت شناخت. 

آگاهی نسبت به فشار مضاعف روی دختران متعلق به اقلیت‌های قومی و گروه‌های به حاشیه رانده شده 

موانع پیش روی دختران برای دخترانی متعلق به اقلیت‌های قومی و گروه‌های به حاشیه رانده شده شدیدتر است چون معمولاً استریوتایپ‌ها و کلیشه‌های بیشتری پیرامون این گروه‌ها وجود دارد. بر اساس گزارشی درباره‌ی دختران رنگین‌پوست احتمال تعلیق دختران سیاه‌پوست از کلاس درس بابت «رفتار غیر زنانه» -مثل اعتراض به مسأله‌ی نابرابری-  شش برابر بیشتر از دختران سفیدپوست است.

حتی شکل‌های نامحسوس تبعیض اثرات منفی دارد، عزت‌نفس دختران را فرسوده می‌کند و باعث نگرانی و اضطراب در روابط روزمره می‌شود. گوش کردن به دخترها وقتی از تعصب و پیش‌داوری شکایت دارند، یا وقتی گیج شده‌اند و نمی‌دانند باید چه واکنشی نشان دهند خیلی مهم است. خانم دمور معتقد است یک خانواده‌ی حمایت‌گر باید در مقابل آسیب‌های ناشی از انواع تعصب‌ها و تبعیض‌ها مثل ضربه‌گیر عمل کند. این مسأله البته به والدین محدود نمی‌شود. همه‌ی ما باید به این مسأله حساس باشیم که نژادپرستی و دیگر انواع تعصب و تبعیض فشارهای زیادی به دختران متعلق به اقلیت‌های قومی و گروه‌های به حاشیه رانده شده تحمیل می‌کند. این وظیفه‌ی تک‌تک ماست که در حد توان‌مان و هرجا که می‌شود با این رفتارهای ویران‌گر مبارزه کنیم.

کتاب لیزا دمور فراخوانی است برای شناسایی روش‌هایی که ما -اغلب به‌شکلی ناخواسته- به کار می‌گیریم و دقیقاً همان رفتارها شخصیت دختران‌مان را شکل می‌دهد و ای‌بسا آن‌ها را برای رفتن (یا نرفتن) به مصاف کلیشه‌ها و تبعیض‌های جنسیتی آماده می‌کند. همزمان با نبرد علیه جنسیت‌زدگی، می‌توانیم دخترها را برای رویارویی منطقی با تبعیض آماده و به آن‌ها کمک کنیم تا به زنانی خوشحال، قوی و مستقل تبدیل شوند؛ زنانی که آرزو می‌کنیم باشند.